آیا این بشرِ گرفتار و بهاسارترفته را مىتوان با چندجمله پند و اندرز، آزاد کرد و از کشش غریزهها و هوسها و حرفها و جلوهها رهایى داد؟ و از او مجاهدى ساخت که از حبّنفس آزاد شده باشد؟ و از او آزادمردى بیرون کشید که از سر هستِ خویش گذشته باشد و از او انسانى آفرید که بالاتر از فرشته پرواز کند و تمام هستى، چشمانداز او باشد؟... براى تربیت انسان، براى ساختن بشر باید در او عشقى آفرید که از تمام غریزهها نیرومندتر باشد و باید در او نیرویى گذاشت که تمام زنجیرها را با خود بردارد و تمام نگهبانها را همراه بکشد. [استاد علی صفایی حائری؛ کتاب مسئولیت و سازندگی؛ صفحه ۶۶]